محل تبلیغات شما

فرهنگ وتربیت



چکیده

 

پژوهش حاضر با هدف  شناسایی  نیازهای  تفریحی  شهروندان 40-15  ساله شهر  اصفهان  در زمینه های ،  فرهنگی، اجتماعی ، آموزشی  تنظیم  گردید.  روش تحقیق در این  پژوهش  از نوع ، توصیفی - پیمایشی انتخاب شد.  جامعه آماری دراین تحقیق، کلیه افراد 15 تا40  ساله زن و مرد شهراصفهان ، بودند ، حجم نمونه به تعداد 504 نفر، به  روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، تعیین گردید. دراین  تحقیق ابزار گردآوری اطلاعات ، پرسشنامه محقق ساخته ، بوده است. اعتبارپرسشنامه  بر اساس ضریب آلفای کرونباخ  4/90  درصد برآورد گردید. تجزیه و تحلیل  داده های این پژوهش  در دو سطح آمار توصیفی (فراوانی،  درصد،  میانگین و انحراف معیار)  و آمار استنباطی (آزمون t   مستقل ، آزمون t  تک

متغییر، آزمون  t  هوتلینگ، آزمون شف، تحلیل  واریانس و  آزمون کای دو- دو متغییر)  صورت گرفت.  تجزیه  و تحلیل

داده های پژوهش نشان داد ؛ نیاز مردم در سطح تفریحات فرهنگی : 4/66درصد جامعه آماری " گوش دادن  به موسیقی

"  و 4/65  درصد " تماشای برنامه های  شاد و سرگرم کننده  تلویزیون" را در طیف زیاد و  خیلی زیاد به  عنوان  نیاز خود معرفی کرده اند.نیاز مردم  در سطح  تفریحات اجتماعی : 8/78 درصد جامعه  آماری " استفاده از پارک " و 4/77 درصد" رفتن به  سفرهای  زیارتی " را در طیف  زیاد  و خیلی زیاد  به عنوان نیاز خود  دانسته اند. در سطح  تفریحات آموزشی: 9/65  درصد جامعه آماری " استفاده از کلاسهای  ورزشی" و 6/57  درصد  "استفاده از کلاسهای هنری " را در طیف  زیاد و خیلی زیاد به عنوان نیاز خود دانسته اند.

واژه های کلیدی:  ، اوقات فراغت ، تفریح، ، نیاز، نیاز سنجی.

 

            جواد دالوند

کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی


1-در عبارات زیر غلط های املایی را پیدا کنید و شکل صحیح آن ها را بنویسید (5/1 نمره)

دیدگاه گروح ما این است که همه چیز را باید به سورت علمی مشاهده کرد. به نظر ما این سه کلمه ، هم ریشه و از یک خوانواده اند.

 

2- با توجه به معنی هر یک از واژه های زیر ، حرف جا افتاده را بنویسید  (5/1 نمره)

م.رفت : شناخت             .فلت : بی خبری              .-نیمت : سود           .یرک : باهوش

3- با این حروف چهار کلمه با معنی بسازید (5/0 نمره)

ص    ر     ا    ض

ح          د        ت      ق


كودك دروغگو                                      

1-   در گفته های خیالی بچه های در سنین پائین ، نباید دروغهائیرا كه بمعنی واقع ، دروغ باشند دید ، زیرا بچه در این سن اول حقیقت را با مجاز اشتباه می كند و كم كم و با كمك شما آنهارا از هم تمیز خواهد داد . با این حال اگر بعد از سن 6 سالگی بنظر شما این تشخیص را هنوز بدست نیاورده ، و داستانهای افسانه برای شما حكایت می كند و كم و بیش خودش هم آنها را باور دارد ، بی فایده نخواهد بود كه با یك متخصص مشاروه كنید .


زوج جوان با تولد اولین نوزاد به یك گروه و نهاد مهم اجتماعی یعنی خانواده مبدل خواهد شد پدر و مادر بعنوان اولین و مهمترین مربیان تعلیم و تربیت كودك محسوب خواهند شد كه تمام رفتار ، حركات ، عقاید و افكار و احساسات آنها بصورت مستقیم و غیر مستقیم در لوح سفید كودك اثر خواهد گذاشت .


ابو سعید ابوالخیر  از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. ولادت او در سال 347 - ۳۵۷ هجری-  در شهری به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان اتفاق افتاده‌است. ویرانه‌های این شهر در بین شهر های سرخس، مرو، هرات، نیشابور امروزی قرار دارد. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تادر یك حادثه مهم در زندگی اش درس را رها كرده و به جمع صوفیان شیعی پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن 40 سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.

ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافته‌است. چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار می‌گیرد، بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشه‌های عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج ، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار می‌رود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی می‌خواند. از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبوده‌است. او خود می‌گوید: آن وقت که قرآن می‌آموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیش آمد، پدرم را گفت که ما از دنیا نمی‌توانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان ضایع می‌ماندند. اکنون این فرزند را دیدم، ایمن گشتم که عالم را از این کودک نصیب خواهد بود.» نخستین آشنایی ابوسعید با راه حق و علوم باطنی به اشاره و ارشاد همین شیخ بود. چنانکه خود ابوسعید نقل می‌کند که شیخ به من گفتند: ای پسر خواهی که سخن خدا گویی گفتم خواهم. گفت در خلوت این شعر می‌گویی:

 

من بی تو دمی قرار نتوانم کرد            احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر سر من زبان شود هر مویی        یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

 

همه روز این بیت‌ها می‌گفتم تا به برکت این ابیات در کودکی راه بر من گشاده شد. ابوسعید در فرهنگ شرق زمین شبیه سقراط است. گرچه عملا در تدوین معارف صوفیه اثر مستقلی به جای نگذاشته‌است با این همه در همه جا نام و سخن او هست. چندین کتاب از بیانات وی به وسیله دیگران تحریر یافته و دو سه نامه سودمند مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار زمان خود نوشته‌است از او بر جا مانده‌است.

 

جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست    در عشق تو بی جسم همی باید گریست

از من اثری نماند این عشق از چیست       چون من همه معشوق شدم عاشق کیست

سر تا سر دشت خاوران سنی نیست        کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست

در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست       کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست

کارم بیکی طرفه نگار افتادا                 وا فریادا ز عشق وا فریادا

خلقی بهزار دیده بر من بگریست           دیروز که چشم تو بمن در نگریست

گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار          گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار

از شرم گنه فگنده‌ام سر در پیش           دارم گنهان ز قطره باران بیش

من دل ندهم به کس برای دل تو            وی لعل لبت گره گشای دل من

سنگی چوبی گزی خدنگی تیری          این زاغوشان بسی پریدند بلند

وز شخص احد به ظاهر آمد احمد        بی شک الفست احد، ازو جوی مدد

چون خاک شدی پاک شدی لاجرما      چون نیست شدی هست ببودی صنما

 آثار :

1.       مقامات اربعین یا چهل مقام 

2.       اسرار توحید فی مقامات شیخ ابی سعید تالیف محمدبن منور

3.       رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید گردآورنده: ابوروح لطف الله نوه ابوسعید

4.       سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر


بخواهید تا موفق شوید

برخی افراد با آنكه شرایط، صلاحیت، استعداد و امكانات موفقیت را دارند اما به دلیل ناآگاهی و عدم اعتماد به نفس و ترس، حتی از این كه طالب موفقیت، رشد و بالندگی باشند می‌هراسند و یا حتی به آن فكر هم نمی‌كنند!

آنها تصور می‌كنند موفقیت‌ همای سعادتی است كه تنها بر سر عده معدودی از منتخبان جامعه می‌نشیند! روی سخن این مقاله با این گروه است. این افراد اصولا شهامت این را ندارند كه حتی موفقیت را طلب كنند و آن را حق مسلم خود بدانند در حالی كه تنها نكته مهم خواستن آنهاست.


12فقره ازبدترین کارهایی که یک معلم می تواند درکلاس انجام دهد.»

1- پرهیز از لبخنن و رفتار مهربانانه با شاگردان:

اگر مجبورید كه سال تحصیلی را علیرغم میل باطنی خود در كلاسی یا مدرسه ای با سختی آغاز كنید این مساله نباید به دانش آموزان القا شود.

2- دوست شدن با شاگردان وقتی که در کلاس هستید:

رفتار دوستانه لازمه ی تدریس موفق در كلاس است اما دوستی با شاگردان یك بده بستان پایاپای را می طلبد كه این برای یك معلم صورت خوشی نخواهد داشت و شما را در شرایط سختی قرار خواهد داد

تحقیقات نشان داده است بیشتر كسانی كه به كتاب و كتابخوانی علاقه دارند والدینی داشته‌اند كه در دوران كودكی لحظات شیرین و گرمی را در هنگام خواندن داستان‌ها برای آنها ساخته و پرداخته‌اند.

توصیه‌های زیر را به كار گیرید تا كودكان خود را جذب مطالعه كنید، به طوری كه كتاب را بهترین دوست خود بدانند و از آن جدا نشوند.


نقش معلم،مدیر و خانواده در کاهش اضطراب امتحان

هر کس نگران است مبادا در نظر دیگران , بی خرد , ناتوان و سراسیمه جلوه کند. درجات کمی از اضطراب » برای پیشبرد زندگی طببعی است ولی مقدار زیاد آن مانع پیشرفت بوده و حتی توانایی انجام کار را از فرد مضطرب می گیرد. نشانه های جسمانی اضطراب عبارتند از : لرزش , عرق کردن دستها , عرق کردن بدن , افزایش ضربان قلب , کوتاهی تنفس , تنش عضلات . سرخ شدن یا گیج شدن , از دست دادن رشته افکار , ناراحتی گوارشی , صدای لرزان .


                                           

جان دیویی معتقد است ، هربارت اولین کسی بوده که تعلیم و تربیت را از صورت امری اتفاقی و بدون نقشه بصورت منظم در آورد، هربارت برای تعلیم روشی مطرح ساخت که پشتوانه اش روان شناسی تداعی گرایانه بود، او معتقد بود که آموزش فکری باید  پیوند تنگاتنگی با آموزش اخلاقی داشته باشد و به هدف واقعی و اصولی آموزش و پرورش ،که همانا رشد دادن شخصیت باشد کمک می کند او معتقد است تربیت یعنی رشد منش فرد، هربارت بر هدف اخلاقی آموزش و پرورش و رابطه آن با تعلیم تأکید دارد، به نظر او اخلاقیات آغاز و انجام تربیت اند اخلاق محک تربیت است واین بدین معنی است که عقل نظری مقدمه عقل عملی و دانش سرآغاز عمل است ، هربارت یاد آوری کرد که کودکان برای یادگیری بهتر باید در وضعیتی قرار داده شوند که آماده یادگیری شوند و مطلب مورد تعلیم باید متناسب مرحله رشدکودک باشد، او می گوید : علی رغم سخت گیری هایی که در راهنمایی به کار می برید ، کودکان را به وضعی که آن را دوست دارند و موجب آزادی و اطمینان ایشان می شود این بزرگترین تقاضا در عالم تربیت است، به نظر هربارت تعلیم باید محسوس  ، مداوم ترقی دهنده و مربوط به زندگی باشد، در نظریات هربارت و پیروان او سه مفهوم اهمیت خاصی دارد :


 برخی از رفتارهایی که والدین باید در مورد فرزندان خود به آن‌ها توجه ویژه‌ای داشته باشند

 

1- به کودک خود برچسب نزنید. توبچه بی تربیتی هستی و توفهم ودرك نداری، توتوانائی اش را نداری.

2- او را با کودکان دیگر مقایسه نکنید. زیرا شرائط كودكان ونیز علائق آنان با هم متفاوت است.

3- بیش از حد توان او از او انتظار نداشته باشید. اوكه مثل شما آدم بزرگ نیست كودك است.

4- از حمایت بیش ازحد کودک خود بپرهیزید. مثلا به جای او تصمیم نگیرید و به جای او مشکلاتش را حل نکنید.

5- در جائی كه حق با كودك نیست از او حمایت نكنید وگرنه به كودك خود خیانت كرده و او را از مسیر حق منحرف كرده اید.


تركیب اضافی " شكاف نسلها " با آنكه چندان كهن و باستانی نیست اما به شدت قدرتمند و شناخته شده می باشد. البته با این تعبیر نباید گمان كرد كه اختلاف سلیقه ، عدم تفاهم و حتی جر وبحث میان دو نسل در زمان های دور وجود نداشته است. لیكن در طول تاریخ  زندگی بشر هیچ جا این اختلاف آنچنان عمیق نشده بود كه كسی جسارتمندانه وا ژة شكاف را در مورد آن بكار برد،اما امروزه به سادگی ، گا هاً با بی خیالی وبسیار آرام و بی تفاوت این كلمه بدون آنكه كسی در مورد معنایش تعمقی داشته باشد به كاربرده می شود و باید پذیرفت كه عمق این شكاف با سرعتی مضاعف رو به افزایش است و شاید روزی نا گزیر از آن باشیم كه به همین سادگی ببینیم یك یا چندین نسل در این شكاف ناپدید می شوند و ما بدون ذره ای تلاش فقط در مسیر گردباد عوامل اجتماعی و فرهنگی پدید آورندة این بحران، خود را رها كرده ایم.

در چرخه زندگی اعتقاد برآن است كه تفاوت بین گروه های سنی به دلیل تفاوت سنی است. اگر مسئله ای تحت عنوان فاصله نسلی یا اختلاف بین دو نسل وجود دارد فقط به این دلیل است كه عده ای چه والدین وچه فرزندان ،نمی خواهند بپذیرند كه انسانها به طور فطری در دوره های مختلف سنی برخورد،رفتار ، خواسته و خط فكری متفاوتی دارند.به طوری كه قاعدتاً باید انتظار داشت یك جوان در بازه سنی 25-20 حتماً وحتماً با والدینش كه در بازه سنی 60-50 سال هستند اختلاف نظر داشته باشد كه اگر غیرازاین باشد غیر منطقی وغیر طبیعی است همان طور كه اگر زندگی یك فرد را در،دوره های زمانی مختلف بررسی كنیم به این نتیجه خواهیم رسید كه او بارها خط فكری خود راتغییر داده است.  

دلایل متعددی وجود این بحران را در جامعه گوشزد می كند از جمله اختلاف سلیقه ها ، عدم تفاهم ، مشاجره ها ، دعوا و مرافه ها و حتی خودكشی و قتل های بین والدین و فرزندان و . ولی مهمترین دلیل برای اثبات وجود چنین شكافی بین دو نسل كه آمار آنهم در طی سالهای اخیر بشدت افزایش یافته ، پدیدة فرار جوانان از خانه » است.

در بسیاری از علوم از جمله روانشناسی ، جامعه شناسی و علوم ارتباطات پدیده شكاف بین نسلها » 1  را یك بحران معرفی می كنند كه منطقاً عوامل متعددی در بوجود آمدن آن نقش دارند و به سادگی نمی توان سنگینی پیدایش چنین بحرانی را برگردن یك فرآیند هر چند اجتماعی و بسیار مهم نهاد !

             جواد دالوند
کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی

● شیوههای فرزند پروری:

شیوه‌هایفرزند پروری شامل دو معیار عمده هستند:      محبت   و   کنترل والدین.

کنترلوالدین آن دسته از رفتارهای والدین را شامل می‌شود که در خدمت جامعه پذیری (فرایندانتقال ارزش‌های اجتماعی از والدین به فرزندان) کودک قرار دارد. این امر به صورتتوانایی والدین دراعمال رهنمود، ثبات، توانایی تحمل رفتارهای نامطلوب (برای مثالفریاد کشیدن، بهانه‌جویی، گریه و .) و استفاده از مشوق‌ها و تقویت‌ها، نموددارد. محبت نیز شامل صمیمیت، علاقه، مهربانی و عاطفه والدین می‌باشد.

بر اساساین دو شاخص مهم، شیوه‌های فرزند پروری را به سه دسته عمده تقسیم می کنند:

شیوهمقتدرانه، شیوه سهل گیرانه، شیوه استبدادی.

۱) شیوه مقتدرانه:           

والدینیکه از این شیوه استفاده می‌کنند، واقعیت‌ها را به کودکان خود منتقل می‌سازند، وتمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان می‌دهند.این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع‌ سازی از استدلال و منطق بهره می‌جویندو به منظور توافق با کودک با او گفت‌وگو می‌کنند، از رفتارهای نامطلوب نمی‌ترسند وتاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاش‌های کودکان درجهت جلب حمایت و توجه پاسخ می‌دهند و از تقویت‌های مثبت بیشتری استفاده می‌کنند.این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانیدریغ نمی‌ ورزند. آن‌ها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال می‌شناسند و بهعلایق فردی و ویژگی‌های خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.

کودکاناین والدین؛ فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود،توصیف شده‌اند. آن‌ها به دلیل این‌که والدینشان فرصت‌های زیادی در تصمیم گیری وانتخاب در اختیارشان قرار می‌دهند و به خاطراین‌که مورد عشق و محبت واقع می‌شونداز نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.

۲) شیوه سهلگیرانه:

والدینسهل‌گیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال می‌کنند و خواسته‌های آن‌ها چندان معقولنیست. مهرورزی و محبت آن‌ها در حد متوسطی قرار دارد. خانواده این والدین نسبتاآشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدینکنترل کمی بر کودکانشان دارند، همین‌طور در خصوص انضباط کودک از نگرش‌هایی متعارضبرخوردارند. والدین سهل انگار در عین آن‌که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساسهستند، اما توقع چندانی از آن‌ها ندارند. فقدان خواسته‌های معقول همراه با خودداریاز ارائه دلیل و گفت‌وگو با کودک، همواره از ویژگی‌های این شیوه به شمار می‌رود.این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه می‌دهند.در عین حال والدین سهل انگار زورگو و سرکوبگر هستند. آن‌ها از روش‌های احساس گناهو انحراف استفاده می‌کنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جوییو شکایت کودک، سر تسلیم فرود می‌آورند. والدین سهل انگار در ابراز محبت با والدینمقتدر تفاوت فاحشی ندارند. مادران سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خودمحروم می‌سازند و به تمسخر او می پردازند. یک والد سهل انگار در تلاش است دربارهخط مشی خود با کودک م کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقعچندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را بهعنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، می‌تواند از آن استفاده کند؛ نه به عنوانعاملی که مسئول شکل‌دهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است، معرفی می‌کند.کودکان این والدین از اتکاء به خود، خودداری می‌کنند و یا از استقلال رای اندکیبرخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شده‌اند که هنگاممواجهه با ناملایمات، تمایل به واپس‌روی (روی گردانی) دارند. این کودکان نسنجیدهعمل می‌کنند و به فعالیت بی‌هدف می پردازند.این کودکان نیز تکانشی، پرخاشگر و فاقداعتماد به نفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان می‌دهند.

۳) شیوه استبدادی:

نمایشقدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می‌سازد. اینوالدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیام‌های کلامیوالدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات،دلیلی ارائه نمی‌دهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن دربرابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند. در میان این سه شیوه، والدیندرشیوه‌ی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان می‌دهند. به ویژه اینوالدین به ندرت در رابطه‌ای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت می‌کنند. آن‌هاعموما نسبت به تلاش‌های کودکان برای حمایت و توجه بی‌تفاوتند و به ندرت از تقویتمثبت استفاده می‌کنند. ابراز محبت در این الگو در پائین‌ترین سطح قرار دارد. اینوالدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز می‌کنند وشواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساسگزارش‌های موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوه‌های ایجاد ترس استفادهمی‌کنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدیناطاعت کودک را یک حسن تلقی می‌کنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض بامعیارهای آن‌ها قرار می‌گیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفادهمی‌کنند. بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد نسبت به فرزندان والدین مقتدر دربرقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رای در سطح پایینیقرار می‌گیرند. این کودکان همچنین افردی خشمگین، منزوی، غمگین و آسیب پذیر نسبت بهفشار (استرس) و محتاط توصیف می‌شوند.

 

● بحثو نتیجهگیری:

شیوه‌هاییکه والدین در تربیت فرزندان خود به‌کار می‌گیرند، نقش اساسی در تامین سلامت روانیفرزندان آن‌ها دارد. در سایه ارتباط سالم است که می‌توان نیازهای فرزندان را شناختو نسبت به تامین و ی آن‌ها همت گماشت. همان‌گونه که اشاره شد، هر یک از اینشیوه‌ها اثراتی بر رفتار کودکان دارند که در این میان اثرات مخرب و منفی شیوه‌هایسهل گیرانه و مستبدانه بیشتر است. آن‌چه اهمیت دارد این است که طبق تحقیقات انجامگرفته، بهترین شیوه فرزند پروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمیبودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک می‌کند تابا هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند و همچنین تاثیر کمی بر آزادی‌های فردیکودکان دارد. این کودکان با کفایت، واقع گرا، دارای اعتماد به نفس، فعال، خود نظم‌بخشو مسئول هستند.

● راهکارها:

در درجهنخست باید والدین را نسبت به شیوه‌های فرزند پروری و اثرات هر یک از آن‌ها برفرزندان، آگاه کرد. این آگاه‌ سازی از چند طریق امکان‌پذیر است:

برگزاری کلاس‌های آموزش خانواده در مدارس توسط مشاوران.

برگزاری دوره‌های آموزشی برای والدین کودکان خردسال در مهد کودک‌ها.

وم ایجاد دوره‌های آموزشی در مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها، کانون‌های تربیتیآموزش و پرورش، کانون‌های فرهنگی مساجد و اماکن مذهبی.

برگزاری کارگاه‌های کوتاه مدت و فشرده یک روزه برای والدین.

برگزاری جلسات برای مراقبین فرزندان بی ‌سرپرست در مراکز بهزیستی.

در درجهدوم باید مسئولین را، که در واقع والدین دوم فرزندان هستند، نسبت به وجود این شیوه‌هاو گستره رفتارهایی که به دنبال دارند، آگاه کرد. این اطلاع‌رسانی به شیوه‌های زیرانجام می‌شود:

برگزاری جلسات مشابه جلسات والدین برای جامعه هدف زیر، به منظور آشنایی با این روش‌هاو ضرورت آموزش والدین و کسانی که با فرزندان در ارتباط هستند:

۱) مسئولین آموزش و پرورش

۲) مسئولین بهزیستی

۳) مسئولین بهداشت روان در وزارت بهداشت

۴) نمایندگان مجلس
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
 
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد

اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟.

خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟

اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.

خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.

کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.

او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:

خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید

خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:

نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را .

*** مـادر***

صدا کنی


سال یک هزار و سیصد و سی و دو شمسیبود، من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره بهاین نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نمازرا به زبان فارسی نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به زبان فارسی بخوانیمو همین کار را هم کردیم.

 

والدین، کم‌کماز این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند.

 

عاقبت یکی از پدران،آن‌ها را یعنی والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضرحضرت آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت

 

در روز موعود مارا که تقریباً پانزده نفر می‌شدیم به محضر مبارک ایشان بردند.

حضرت آیت‌اللهارباب رو به ما کردند و فرمودند:

 

بهتر است شما یکی یکی خودتان را به منمعرفی کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشته‌ای درس می‌خوانید.

 

پس از آن که امرایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما، پرس‌‌های علمی مطرحکردند و از درس‌هایی از قبیل جبر و مثلثات و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند کهپاسخ اغلب آن‌ها از عهده‌ی درس‌های نیم‌بندی که ما خوانده بودیم خارج بود. اما هریک از ما که از عهده‌ی پاسخ پرسش‌های ایشان بر نمی‌آمد، با اظهار لطف حضرت اربابمواجه می‌شد که با لحن پدرانه‌ای پاسخ درست آن پرسش‌ها را خودشان می‌فرمودند.

 

اکنون ما می‌فهمیمکه ایشان با طرح این سؤالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند کهآن دروس جدیدی که شما می‌خوانید من بهترش را می‌دانم ولی به آن مغرور نشده‌ام.

 

پس از این کههمه‌ی ما را خلع سلاح کردند، به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند:

 

والدین شمانگران شده‌اند که شما نمازتان را به فارسی می‌خوانید، آن‌ها نمی‌دانند که من کسانیرا می‌شناسم که، نعوذ بالله، اصلاً نماز نمی‌خوانند. شما جوانان پاک‌اعتقادی هستیدکه هم اهل دین هستید و هم اهل همّت. من در جوانی می‌خواستم مثل شما نماز را بهزبان فارسی بخوانم؛ امّا مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامه‌ی عملبپوشم، اکنون شما به خواسته‌ی دوران جوانی من لباس عمل پوشانیده‌اید،‌ آفرین بههمّت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشکلی که برخوردم، ترجمه‌ی صحیح سوره‌ی حمدبود که لابدّ شما آن مشکل را حل کرده‌اید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیش‌ترمسلّط است، به من جواب دهد که بسم‌الله الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است.

 

یکی از ما بهعادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت ‌الله ارباب شد.

 

 

آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جاری ترجمه‌ کرده‌ایم: به نامخداوند بخشنده مهربان.

 

حضرت ارباب با لبخندی فرمودند:

 

گمان نکنم ترجمه درست بسم الله» چنین باشد. در مورد بسم» ترجمه‌ی به نام»عیبی ندارد. اما الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (=خاص) است برای خدا. و اسمعلم را نمی‌توان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسی حسن» باشد، نمی‌توان به او گفتزیبا». درست است که ترجمه‌ی حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا،حتماً خوشش نمی‌آید. کلمه الله» اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعالاطلاق می‌کنند، همان‌گونه که یهود خدای متعال را یهوه» و زردشتیان اهورامزدا» می‌گویند.بنابراین نمی‌توان الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلال را به کار برد.

 

 

خوب رحمان» راچگونه ترجمه کرده‌اید؟

 

رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنی کرده‌ایم.

 

حضرت ارباب فرمودند:

 

 این ترجمه بد نیست؛ ولی کامل هم نیست؛ زیرا رحمان» یکی از صفات خداستکه رحمت و بخشندگی شامل او را می‌رساند و این شمول در کلمه‌ی بخشنده نیست، یعنی درحقیقت رحمان» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم می‌کند وهمه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار می‌دهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسمو امثال آن عطا می‌فرماید. در هر حال ترجمه‌ی بخشنده برای رحمان» در حدّ کمالترجمه نیست.

 

خوب، رحیم» راچطور ترجمه کرده‌اید؟

 

رفیق ما جواب داد که رحیم را به مهربان» ترجمه کرده‌ایم.

 

حضرت آیت‌الله ارباب فرمودند:

 

اگر مقصودتان از رحیم» من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمی‌آمدکه اسم مرا به مهربان» برگردانید؛ اما چون رحیم» کلمه‌ای قرآنی و نام پروردگاراست، باید آن را غلط معنی نکنیم. باز هم اگر آن را به بخشاینده» ترجمه کردهبودید، راهی به دهی می‌برد، زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان راعفو می‌کند و صفت بخشایندگی» تا حدودی این معنی را می‌رساند. بنابر آنچه گفته شد،معلوم شد که آنچه در ترجمه‌ی بسم الله» آورده‌اید بد نیست، ولی کامل نیست و ازجهتی نیز در آن اشتباهاتی هست، و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم، بههمین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه‌یاول سور‌ی حمد بود. اگر به بقیه‌ی آیات بپردازیم، موضوع خیلی غامض‌تر از این خواهدشد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندنبه فارسی بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلّی است.

 

 

در این جا، همگیشرمنده و منفعل و شکست‌خورده، به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی می‌کردیمو قول می‌دادیم که دیگر نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعادهکنیم. اما ایشان می‌فرمودند که من نگفتم نماز به عربی بخوانید، هر طور دلتان می‌خواهدنماز بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ولی ما همه عاجزانه ازپیشگاه ایشان طلب بخشایش می‌کردیم و از کار خود اظهار پشیمانی می‌نمودیم.

 

حضرت آیت‌اللهارباب با تعارف میوه و شیرینی مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشانرا بوسیدیم و در حالی که ایشان تا دم در ما را بدرقه می‌‌کردند، از ایشان خداحافظیکردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین می‌گفتیم و خوشحال بودیم که افتخاری چنیننصیب ما شد که با چنین شخصیّتی ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست ازکار جاهلانه‌ی خود برداشتیم. بنده از آن به بعد گاه‌گاهی به حضور آن جناب می‌رسیدمو از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه‌ بر می‌چیدم.

 

[1]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

[1] . به نقل ازدکتر محمدجواد  شریعت، مجموعه‌ی ارباب معرفت، یادنامه حکیم متأله، فقیهبزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب، به اهتمام و تدوینمحمدحسین ریاحی، روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان، چاپ دوم،1375.


قصهگویی یک بازی است، هنگامی که با عروسک ها بازی می کنید، وانمود می کنید که آن هاسخن می گویند، راه می روند و فعالیت می کنند

هنگامبازی، ممکن است که داستان جنگ بین سربازان را روایت کنید،‌ یا رویدادی را در یکمیهمانی  بازی کنید و یا این که در زمان و مکان به حرکت درآیید و به سویماجراجویی های دور و دراز بروید.  

هنگامبازی کردن، نیازی به آغاز، میانه و پایان ندارید. تنها چیزی که برای این کار نیازدارید، این است که حرکت کنید و به جای شخصیت های قصه حرف بزنید و خودتان را به جایآن ها قرار دهید.

اما هنگامی که قصه می گویید و مخاطبانی دارید،باید از خط داستانی مشخصی پیروی کنید که آغاز، میانه و پایان داشته باشد. 


الکساندر فلمینگ (داستان پنی سیلین)

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.
پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد.
الکساندر فلمینگ (داستان پنی سیلین)

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.
پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: می‌خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی. کشاورز اسکاتلندی جواب داد: من نمی‌توانم برای کاری که انجام داده‌ام پولی بگیرم. در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف‌زاده پرسید: پسر شماست؟
کشاورز با افتخار جواب داد: بله
با هم معامله می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.
سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الریه مبتلا شد. 
چه چیزی نجاتش داد؟ پنیسیلین

داستان شانس پیرمرد روستایی
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت!
پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. سایت پاتوق ۹۸ :همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.
همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که…؟
امان از حرف مردم!!!

آخرین جستجو ها

وبلاگ دکتر رامین رحمانپور دونیا ادبیاتی....................Dünya Ədəbiyyatı ثبت شرکت تجاری antulravab telravipod nestgehisro اموزش پزشکی Mike's page به صورت گارانتی تعویض صبر سکوت